loading...
پوریای ولی
امیر علی تقی خانلو بازدید : 648 چهارشنبه 19 آذر 1393 نظرات (1)

نام و لقب

نام آن چنانکه دانسته است، پهلوان محمود خوارزم" target="_blank">خوارزمی است و در شعر به قتالی تخلص می‌کرد.

اما درباره لقبش (پوریای ولی) اختلاف کرده‌اند. برخی گفته‌اند اصل آن "پوربای ولی" است؛ بای لقب او در ترکی به معنی بزرگ، و ولی نام پدرش یا اشاره‌ای به مقام پیشوایی و قطبیت او است. برخی نیز ولی را نام خود او و بای را همان بیگ ترکی، لقب پدرش دانسته‌اند.

کمال‌الدین حسین گازرگاهی، مؤلف مجالس العشاق، که نزدیک‌ترین تذکره نویس به زمان پوریای ولی است، لقبش را "پریار" یاد کرده است. نویسنده کتاب «تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه» براین نظر است که پوریا ترکیبی از دو کلمه پری و یار است و بر کسانی اطلاق می‌شده که در انجام کارهای شگفت‌انگیز ممتاز بوده‌اند.

زادگاه

نویسندگان درباره زادگاه او نیز اختلاف کرده‌اند. برخی او را از مردم اورگنج (از شهرهای خوارزم" target="_blank">خوارزم)، برخی از مردم گنجه و برخی دیگر، بر اساس طوماری قدیمی به جا مانده از دوره صفوی، او را از مردم سلماس و خوی دانسته‌اند.



ادامه ی مطلب را از دست ندهید...

امیر علی تقی خانلو بازدید : 726 سه شنبه 25 آذر 1393 نظرات (0)
در نوشته هایه امیر کمال الدّین حسین گازرگاهی در "»مجالس العشّاق /96"« داستان پهلوان محمود پوریا را شروع کرده: "»تکیه دار دارالصّفای اولی الأیدی والابصار( قسمتی از آیة 45 سورة ص)"«. در بررسی عناوین و القاب شهرهای ایران، به شهری غیر از خوی برنمی‌خوریم که لقب "»دارالصّفا«" داشته باشد. با اینکه وقتی احوال این پیر پهلوان( پوریای ولی) که کمال مطلوب فتوّت و عرفان در وجود وی تجسّم یافته مطالعه می‌شود، متوجّه می‌گردیم براینکه احوال این نامدار در هاله‌ای از افسانه‌ها فرو رفته، بلکه همین افسانه ها ناموی را نیز در بر گرفته است.چه که هم اکنون نیز مزار این پهلوان بزرگ در شهرستان خوی که میعادگاه پهلوانان و جوانمردان است مورد بی مهری قرار گرفته و دریغ از تنها سکه ای که برای بازسازی آن خرج شود.

 


پوریای ولی، عارف و پهلوان نامی سده هفت هجری، در سال هایی که هلاکوخان، به دستور قوبیلای قاآن خان بزرگ مغول، برای تسخیر قلاع اسماعیلیّه و فتح بغداد رو به سوی غرب نهاد،در دارالصفای خوی متولّد شد(653 هـ .ق) در سه سالگی پهلوان، دولت ایلخانان در قلمرو وسیعی که از شمال جبال قفقاز و گرجستان و دولت شروانشاهیان و طرابوزان و از غرب در آسیای صغیر سلطنت سلجوقیان و در جنوب شرقی آسیای صغیر تا میان رودان را در بر می گرفت، استقرار یافت. علاوه بر مناطقی که شمرده شد، هلاکوخان امارت کرت که مرکز آن هرات بود و از سمت شمال و اندکی در جنوب اورگنج( گرگانج جرجانیّه) تا کرانة شرقی دریای خزر نیز در قلمرو استیلای هلاکوخان بود.

ادامه ی مطلب....(این مطلب رو از دست ندهید)

امیر علی تقی خانلو بازدید : 734 سه شنبه 25 آذر 1393 نظرات (0)

 

پوریای ولی و فرهنگ پهلوانی :


 

 

– واژه پهلوان از واژگان اصیل پارسی و معادل است  با :  یل . گو . گرد . کندآور . شیراوژن . پیلتن . تهمتن . دلاور و از این قبیل که در واقع مظهر قدرت و دلیری  به حساب می آیند .  از جمله خصوصیات ظاهری  پهلوان  قدرت بدنی . عضلات قوی . جثه بزرگ . یال و کوپال . کتف وبازو . بر و بالا . چستی وچالاکی و چابکی است .

 

 

 

فنون پهلوانی عبارت بوده  از کشتی . سوارکاری و تیراندازی که طی قوانین خاصی در زورخانه و دشت و  میادین نبرد  می آموختند .

 

 

 

مفهوم پهلوان در ایران باستان بسی پرمحتواتر از آن بوده که امروز هست . پهلوان بودن در قدرت بدنی خلاصه نمی شود  . بلکه  سجایای اخلاقی  و صفات نیک انسانی نیز لازمه کار است . ویژگی های پهلوان در ابعاد اخلاقی . ایمانی . انسانی . عاطفی و احساسی نمود پیدا می کند .

 

 

 

ادامه ی مطلب....

 

امیر علی تقی خانلو بازدید : 8383 چهارشنبه 19 آذر 1393 نظرات (0)

 

پوریای ولی

گر مرد رهی ، به ره نظر باید داشت  خود را نگه از هزار خطر باید داشت

در خانه دوستان چو گشتی محرم  دست و دل و دیده را نگه باید داشت 

 

افتادگی آموز اگر طالب فیضی     هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است

۝
دیشب ز سر صدق و صفای دل من /

       در میکده آن هوش ربای دل من  

جامی به کفم داد که بستان و بنوش /

       گفتم نخورم، گفت برای دل من

۝

تا بر سر نفس خود امیری مردی /

      گر بر دگری خرده نگیری مردی    

مردی نبود فتاده را پای زدن /

      گر دست فتاده را بگیری مردی

۝
ما آنیم که پیل برنتابد لت ما /

      بر چرخ زنند نوبت دولت ما

گر مورچه ای در صف ما گیرد جای /

    آن مورچه شیر گردد از هیبت ما

 

امیر علی تقی خانلو بازدید : 5691 چهارشنبه 19 آذر 1393 نظرات (0)

از پشت سرش این صدا را شنید :

پهلوون !

در حضور او تنها کسی که می توانست مخاطب این کلمه باشد او بود. پهلوان برگشت. مردی به او نگاه می کرد. دست بر سینه گذاشت و تعظیم کرد. پهلوان هم لبخندی زد و سری تکان داد... پوریای ولی پهلوان آن مردم بود. نشان سرفرازیشان. کسی که امکان نداشت کسی بتواند پشتش را به خاک برساند. رستمی بود برای خودش. مایه غروربود. نشان سرافرازی بود. تندیس تعصب بود. الگوی سر به زیری بود...

پهلوان رو به سوی زورخانه دارد. جمعی از پهلوانان در زورخانه اند. یلی در وسط میل به هوا می اندازد و باز در هوا می گیرد.آنقدر با قدرت می اندازد و آنقدر فرز می گیرد که همه را مجذوب کرده است.صدای شاهنامه خوان بلند است. ضرب می گیرد و می خواند. بلندِ بلند... هر گاه که ناگهان میل از دست پهلوان می افتد او بر چشم بدی که همینک در مجلس نشسته است لعنت می فرستد. پهلوان به ناگاه پوریای ولی را می بیند که از در کوتاهِ زورخانه متواضعانه گذشته است و نظاره گر اوست. می ایستد و رخصت می خواهد. پوریا سری تکان می دهد. پهلوان دوباره شروع می کند. می چرخد و دور می گیرد و همچون فرفره ای بر گِرد گود می گردد. حال دیگر نگاه تماشاگران بیشتر به پوریاست تا به پهلوانِ داخل گود. پوریا داخل گود می شود و با یکایک پهلوانان خوش و بش می کند. میل می گیرد و نرمش آغاز می کند. همه مجذوب اند و پوریا نرمش میکند. حالا نوبت آنست که کسی از پهلوانان با پوریا کشتی بگیرد و این همان چیزیست که همه انتظارش را می کشند. نتیجه رقابت پیشاپیش معلوم است امّا کشتی گرفتن پوریای ولی بسیار دیدنیست. یکی از پهلوانان طالب می شود. بازو های دو پهلوان در هم میرود. تلاش می کنند که از همدیگر پیشی بگیرند. به ناگاه پوریا چون برق و باد کمر حریف را در اختیار می گیرو و پشت حریف را به خاک می رساند. هلهله مردم قطع نمی شود. پوریا دستی به سر و روی دوستِ پهلوانش می کشد. به تشویق تماشاچیان پاسخ می دهد و باز به سمتِ در کوتاه زورخانه می رود تا خاضعانه از آن رد شود...

***

ادامه ی مطلب را از دست ندهید....

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو